جدول جو
جدول جو

معنی می فروش - جستجوی لغت در جدول جو

می فروش
باده فروش، شراب فروش
تصویری از می فروش
تصویر می فروش
فرهنگ فارسی عمید
می فروش(دُ رُ)
می فروشنده. شرابی. نبّاذ. باده فروش. شراب فروش. خمرفروش. (یادداشت مؤلف). باده فروش. (آنندراج). جدّاد. تاجر. دهقان. (منتهی الارب). خمار. (منتهی الارب) (دهار). سبّاء. (منتهی الارب) :
می فروش اندر خرابات ایمن است امروز و من
پیش محراب اندرم با بیم و ترس و با هرب.
ناصرخسرو.
مصحفی در بر حمایل داشتم
می فروشی از دکان بیرون فتاد.
خاقانی.
چو می در سفالینۀ می فروش
ز ریحان و ریحانی آمد به جوش.
نظامی.
ساقی اگر باده ازین خم دهد
خرقۀ صوفی ببرد می فروش.
سعدی.
تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت دراین عمل طلب از می فروش کن.
حافظ.
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
کز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش.
حافظ.
قراری کرده ام با می فروشان
که روز غم بجز ساغر نگیرم.
حافظ.
- امثال:
غم که پیر عقل تدبیرش به مردن می کند
می فروشش چاره در یک آب خوردن می کند.
؟ (از امثال وحکم دهخدا).
، می گون. سرخ:
مهش مشکسای و شکر می فروش
دو نرگس کمانکش دو گل درعپوش.
اسدی (گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
می فروش
آنکه می فروشد باده فروش: هرگز بیمن عاطفت پیر می فروش ساغرتهی نشد زمی صاف روشنم. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
می فروش
خراباتی، خمار، شراب فروش، میخانه دار، میخانه چی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مه فروغ
تصویر مه فروغ
(دخترانه)
پرتو ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مه فروز
تصویر مه فروز
(دخترانه)
فروزنده و روشن کننده چون ماه روشن و پیدا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فن فروش
تصویر فن فروش
حیله گر، مکار
فرهنگ فارسی عمید
فروختن کالایی که هنوز حاضر و موجود نیست و فروشنده پولی می گیرد که بعد آن را تحویل بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی فروغ
تصویر بی فروغ
بی روشنی، بی پرتو، آنچه جلوه و رونقی ندارد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مِ فُ)
شغل و صفت می فروش. عمل و حرفۀ می فروش
لغت نامه دهخدا
تصویری از یخ فروش
تصویر یخ فروش
کسی که یخ می فروشد فروشنده یخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه فروش
تصویر میوه فروش
آنکه شغلش فروختن انواع میوه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشک فروش
تصویر مشک فروش
کسی که شغلش فروختن مشک است، خوش خلق مهربان خوشخو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ فروش
تصویر مرغ فروش
کسی که شغلش فروش مرغ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبل فروش
تصویر مبل فروش
مانه فروش کتفروش آنکه مبل فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال فروش
تصویر مال فروش
آنکه مال و متاع فروشد، کسی که چارپایان را فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
کسی که گل فروشد خود فروشنده گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر فروش
تصویر کمر فروش
کسی که کمر بند فروشد: (یارب بچه نرخ باشه آغوش در بیع گه کمر فروشان ک) (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم فروش
تصویر کم فروش
کاسبی که جنس را بوزنی کمتر از میزان خود بمشتری فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلی فروش
تصویر کلی فروش
آنکه کالاهای بازرگانی را بصورت عمده فروشد، مقابل جزئی فروش
فرهنگ لغت هوشیار
حیلت گر محیل: گفت کای فن فروش دستان خر، گر بدی از جهان بمنت نظر... (سنائی حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر فروش
تصویر شیر فروش
کسی که شغلش فروختن شیر است لبنیاتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیه فروش
تصویر پیه فروش
آنکه پیه بفروش رساند
فرهنگ لغت هوشیار
فروختن مال یا غله قبل از مهیا شدن بهاستدن پیش از تحویل مال یا غله، آنکه قبل از موعد مقرر و تهیه شدن جنس بها ستاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو فروش
تصویر بو فروش
عطار، مشک فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از می فروشی
تصویر می فروشی
عمل و شغل می فروش باده فروشی، دکان می فروش میخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فن فروش
تصویر فن فروش
((فَ نْ. فُ))
حیلت گر، فریبکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کم فروش
تصویر کم فروش
فروشنده ای که جنس را کمتر از وزنی که باید داشته باشد می فروشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش فروش
تصویر پیش فروش
((فُ))
فروختن مال یا غله قبل از مهیا شدن، دریافت پول پیش از تحویل مال یا غله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
Florist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
florista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
Florist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
florysta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
флорист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گل فروش
تصویر گل فروش
флорист
دیکشنری فارسی به اوکراینی